نقش پاکستان و ایران در کنفرانس بن دوم
فواد پامیری فواد پامیری

 

 

تذکر : این نبشته برای  سیمینار پالتالکی حزب واحد آماده شده بود  که با کمی تصرف خدمت شما تقدیم می گردد

 

 

 

اجندای اصلی کنفرانس بن دوم بر انتقال مسئولیت های امنیتی از نیروهای بین المللی به نیروهای افغان، گفتگو با شورشیان، رابطه افغانستان با همسایه ها و نقش نیروهای بین المللی و کمک های جهانی پس از سال ۲۰۱۴ متمرکز بود.

اما در این میان یکی از مهمترین بازیگران قضیه افغانستان یعنی پاکستان اعلام کرد که در اعتراض به کشته شدن ۲۴ سربازش در یک حمله هوایی نیروهای ناتو، در این کنفرانس شرکت نخواهد کرد.

پرسشی را که باید مطرح کرد این است که پاکستان تا چه حد حق دارد، در مورد آنچه منافع مشروع خود در افغانستان می خواند، نگرانی داشته باشد؟

 

واضح است که به خاطر رسیدن به اهداف پیشبینی شده از طرف جامعۀ جهانی و دولت افغانستان در قدم اول به صلح و ثبات نیاز است .که درینجا نقش همسایه ها و مخصوصن پاکستان اهمیت و جایگاۀ به سزای دارد .

چندی قبل آقای زلمی خلیل زاد در مورد  نقش پاکستان گفت : برای رسیدن به امنیت در افغانستان، مصالحه در داخل و راه حل منطقوی و بین المللی نیاز است که در این راه حل، پاکستان نقش اساسی را ایفا کرده میتواند.

 

چرا نقش پاکستان تا این حد در اوضاع افغانستان مهم  تلقی گردد ؟

 

از جمله دلایل عمده و مهم که میتوان روی آن انگشت گذاشت یکی هم قیم بودن پاکستان در خصوص سیاست‌های ایالات متحده امریکادر برابر افغانستان است .

سالها آمریکایی ها سیاست خویش را در قبال افغانستان بر محور سیاست پاکستان رقم زده‌اند .و تازه با در نظرداشت تغیرات جیو پولیتیکی و جیو ستراتیژیک در منطقه ، پاکستان دارد این اهمیت را از دست داده و ایالات متحده آمریکا بیشتر به کابل خوشبین است تا اسلام آّباد .

پیتر تامسن دیپلومات و نویسنده ی امریکایی که بین سالهای ۱۹۸۹و  ۱۹۹۲  به حیث نماینده خاص ریس جمهور بوش در میان مجاهدین ایفای وظیفه نمود در کتاب جنگ‌های افغانستان می‌نویسد :

جنگ سرد در آستانه عید عیسوی۱۹۹۱ زمانی که اتحاد شوروی از هم پاشید، به پایان رسید. پس از به قدرت رسیدن بوریس یلسین، شاهراه کومک های نظامی ـ اقتصادی مسکو به رژیم کمونستی کابل مسدود گردید. پنج جمهوریت نو بنیاد آسیایی، افغانستان را از روسیه جدا نموده و دو کشور ازهمدیگر۴۰۰ مایل فاصله یا فتند.

سیاستمداران امریکایی در وزارت خارجه زمزمه می نمودند:٫٫ریس جمهور خواهان خروج است.،، و هدایت آن بود تا آن ها در افغانستان حضور کم رنگ داشته باشند. زمانی که رییس جمهور بوش از جنگ های جدید در کابل پس از سقوط نجیب اطلاع یافت، چنین اذعان داشت:٫٫آیا این مساله هنوز هم ادامه دارد؟،،

ادارهٔ کلینتون و اداره جورج بوش، قبل از حادثهٔ ۱۱ سپتامبر۲۰۰۱، اختیار سیاست خارجی امریکا پیرامون افغانستان را بدسترس پاکستان یعنی در عمل به ارتش و دستگاه استخبارات آن کشور، یا .آی. اس. آی. قرار دادند.

 

درینجا گفتۀ آقای زلمی خلیل زاد در مورد تغیر سیاست آمریکا در برابر پاکستان کاملن صدق میکند که گفته بود :سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا به کشتی بزرگی میماند که در صورت تغیر جهت دادن رادیوس وسیعی را باید بپیماید . این پیمودن زمانگیر است و به زودی ناممکن میباشد . دیده می‌شود که از اجلاس بن اول تا تدویر بن دوم 10 سال را در بر گرفت تا ایالات متحده واضحن موضعگیری اش را در برابر پاکستان تعین کند.

این تغیر سیاست برای پاکستان تأثیر آنی دارد ، یعنی بی بهره شدن ازکمک های سالانۀ ملیارد دالری ایالات متحدۀ آمریکا به پاکستان .زیرا قبلن و به طور اخص در موجودیت اتحاد شوروی سابق و موجودیت قوای شوروی در افغانستان پاکستان جنگ نیابتی ایالات متحده آمریکا بر علیۀ اتحاد شوروی سابق به عهده داشت و یا بهتر بگوئیم پس از سر نگونی شاۀ ایران نقش ژاندارم منطقه را بازی می‌کرد .

تلاش پاکستان در بی ثباتی اوضاع در افغانستان و به چالش کشیدن نیرو های ناتو در افغانستان دقیقن از همین چشمه آب می‌خورد که پاکستان میخواهد نشان بدهد که از نظر انداختن پاکستان و بدون نقش کلیدی پاکستان ، آ وردن صلح در افغانستان نا ممکن است . واین فقط پاکستان است که این ظرفیت را دارد و بس .

درین رابطه سیاستمداران آمریکایی تقریبن همۀ وریانت ها را در نظر گرفته‌اند تا وضعیت را یک‌دست یعنی با توانایی خود تحت کنترول در آ ورند که از جمله نظریات رابرت بلک ویل به نظرم جالب است .

"رابرت بلك‌ويل " سفير سابق امريكا در هند و معاون مشاور امنيت ملي امريكا در دوران جورج بوش است.

به عقيده بلك‌ويل، امريكا در اين شرايط مجبور است تا طالبان را در قدرت سهيم كند و يا حتي فراتر از آن رفته و پيشنهاد مي‌كند كه مناطق پشتون‌نشين به طالبان واگذار شود.

به نظر مي‌رسد كه اوباما و مشاوران وي نيز به نتيجه مشابهي رسيده اند و بر همين اساس در راهبرد جديد اوباما مذاكره با طالبان جايگاه ويژه اي دارد.

 

با تعمیق روند گلوبالیزاسیون، پیوندهای اقتصادی بین المللی در قاره اروآسیا و افزایش سیل کالا میان جنوب شرق آسیا و اروپا، اندیشه رستاخیز راه ابریشم و برپایی پل ترانس کانتیننتال اروآسیایی پا گرفته است.

 

از سوی دیگر، پس از فروپاشی شوروی پیشین، دور تازه یی از بازی بزرگ در منطقه به راه افتاد و بازیگران جهانی از جمله فرا منطقه یی و منطقه یی بر سر تسلط بر منطقه به رقابت برخاستند. در این راستا با توجه به این که ما در عصر جهانی شدن قرار داریم و روندهای همگرایی (انتیگراسیونی) چونان روندهای پیشرو عصر مطرح است، کشورهای بزرگ طرح هایی را برای منطقه به میدان آوردند.

 

 

آقای عزیز آریانفر در نوشتۀ جامع خود

جایگاه ناپیدای افغانستان در طرح جاده ترانس کانتیننتال ابریشم نو (افغانستان بزرگترین بازنده بازی جیواکونومیک در منطقه)

 

می‌نویسد :

 

در منطقه ما روندهای همگرایی روی هم رفته در کل در سیمای پروژه های انتیگراسیونی در حال پیاده شدن است:

قدرت های تیلوروکراسی چند ساختار منطقه یی همگرایی ایجاد کرد اند که مهم ترین آن ها عبارت اند از:

«سازمان همکاری شانگهای»،

«اتحادیه اقتصادی اروآسیایی»

«پیمان امنیت دسته جمعی».

و...

 

کشورهای تالاسوکراسی طرح های زیر را ارائه کرده اند:

- «خاور میانه بزرگ» که در بر گیرنده جهان مسلمان از افغانستان تا مراکش است،

- پروژه «آسیای مرکزی بزرگ»

- «آسیای جنوبی بزرگ»

- و...

این پروژه ها کنترل کلی بر ماکرو ریگیون پهناوری از سیبری روسیه گرفته تا شمال هند را در نظر دارند.

 

پروفیسور داکتر فریدریک استار- رییس «پژوهشکده آسیای میانه و قفقاز» دانشگاه جان هوپکینز امریکا در نوشته چاپ شده در مارچ 2005 زیر نام «همکاری در «آسیای مرکزی بزرگ» میان افغانستان و همسایگان آن» بازتاب یافت، دکترین زمین گستره یی یی را ارائه داد که بر پایه آن، هدف دکترین «گستره جیوپولیتیکی آسیای مرکزی بزرگ» عبارت است از «مساعدت به تحول افغانستان و سراسر منطقه، که هسته آن افغانستان است، به گستره امنی از کشورهای مستقل پابند به زیستایی اصول اقتصاد بازار، سامانه های سکولار و نسبتا باز اداره و ارجگزار به حقوق مدنی و داشتن روابط مثبت با ایالات متحده...»

 

فریدریک استار در سال 2006 در کابل کنفرانس بین المللی یی را برگزار کرد که در آن دکترین خود را معرفی کرد. من در این کنفرانس به نمایندگی از وزارت خارجه اشتراک داشتم. روز بعد استار نزد من به وزارت خارجه آمد و تقریبا مدت دو ساعت در باره طرح وی گفتگو کردیم.

 

هر چند پروفیسور استار پیوسته در سخنرانی ها و نوشته های خود تاکید می نماید که این طرح رویکرد اقتصادی دارد و منافع کشورهای دیگر را با خطر رو به رو نمی سازد، در کشورهای روسیه، چین، آسیای میانه و ایران و شماری از کشورهای عربی و امریکای لاتین به آن به دیده شک و تردید می نگرند.

 

به گونه مثال؛ م. ت. لومولین- کارشناس قزاقستانی از پژوهشکده تحقیقات راهبردی ریاست جمهوری، با واکاوی طرح «آسیای مرکزی بزرگ» نشاندهی می کند که این طرح تنها سرپوشی است برای تحقق دکترین جیوپولیتیکی یی که حضور پویای نظامی- راهبردی را در آن مناطق که در واشنگتن آن ها را چونان «گستره منافه مهم حیاتی یا ملی امریکا ارزیابی می کنند، در نظر دارد».1

 

پروفیسور داکتر الکساندر کنیازیف- رییس بنیاد «الکساندر کنیازیف» در زمینه می نویسد:

 

بیش از صد هیئت نمایندگی با بیش از هزار شرکت کننده، از جمله 63 وزیر خارجه، خواستار شرکت در کنفرانس بن شده  بودند. کنفرانسی که روز دوشنبه در بن برپا شد.همینکه پاکستان بعنوان اعتراض به  حمله نیروهای ناتو به یک پاسگاه نظامی پاکستان و کشته شدن بیش از بیست سرباز پاکستانی اعلام کرد که در کنفرانس  شرکت نخواهد کرد، از خواستاران شرکت در کنفرانس بشدت کاسته شد. نیامدن پاکستان به کنفرانس بن سبب گشته که کنفرانس تا حدود زیادی اهمیت خود را از دست بدهد.

آمریکا که یکی از اهدافش از جنگ در افغانستان این بود که پاکستان را محکم تر مهار کند، اینک پس از ده سال  جنگ به نتیجه ای کاملا بر عکس رسیده است. پاکستانی که بعنوان همپیمان در “جنگ علیه ترور” مجبور بود در کنار آمریکا بایستد حالا خودش تبدیل به مسئله شده است. نظامیان پاکستان کوچکترین علاقه ای به شرکت در جنگ علیه طالبان ندارند. برعکس، می خواهند از  این شورشیان افغانی، که عبارتند از پشتون های ساکن  این سو و آنسوی مرز، بعنوان ابزاری برای به کرسی نشاندن منافع پاکستان در کشور همسایه یعنی افغانستان استفاده کنند. مهم ترین هدف پاکستان این است که با به میدان فرستادن طالبان مانع اتحاد میان افغانستان و هندوستان گردد. دلیل همبستگی کشور اسلامی پاکستان با آمریکا نیز مخالفت آمریکا با هند و سیاست عدم تعهد آن و  عضویتش در کشورهای غیر متعهد بود. ولی حالا ترکیب نیروهای حاضر در صحنه تغییر کرده است. بنا بر این کاملا منطقی است که پاکستان بخواهد به برادری اجباری خود با غرب پایان بخشد.

این جنگ در هندوکش را، که طراحان استراتژ ی آمریکا از سالها پیش  چالش ” افپاک” ـ یعنی افغانستان و پاکستان ــ می خوانند، بگونه ای کم نظیر، به ضرر افغانستان تمام شده است و برغم تمام لشگر کشی ها و تلاش های فراوانی که غرب در دهسال گذشته کرد، موقعیتش در  منطقه نه تنها بهتر نشده بلکه بوضوح بد تر هم شده است.  و حالا که پس از ده سال، دومین کنفرانس افغانستان در بُن برپا می گردد، تراز نامه کنفرانس، فقط به همین یک دلیل، یعنی غیبت هیئت نمایندگی پاکستان، تراز نامه ایست حاکی از شکستی تمام عیار است.

شرکت آلمان را در این جنگ که اکثریت مردم آلمان با آن مخالف هستند مدیون  شرودر( صدراعظم پیشین المان) و فیشر، وزیرخارجه اش هستیم که بدلیل” همبستگی با آمریکا ” آلمان را وارد جنگی کردند که حالا باید متحمل  ورشکستگی اش باشد. چون اگر هدف سیاسی جنگ را معیار سنجش قرار دهیم کسی نمی تواند منکر شکست آن باشد. ولی میشائل اشتاینر نماینده فوق العاده آلمان مدعی شد که  حضور نظامی غرب در افغانستان موفقیت آمیز بوده است و دلیلش هم این است که تعداد دانش آموزان چند برابر شده و  38 درصد آنها دختران هستند. ولی موفقیت رژیم ملی و پیشرو افغانستان را، در زمان شوروی، که بمراتب از این بیشتر بود ، ” سرکوب ملی ” می نامیدند.

 

اشپیگل آنلاین نیز با وقوف به اهمیت نقش پاکستان  از جمله می نویسد:

بدون حمایت پاکستان  اتمی  دست یابی به امنیت و ثبات در منطقه هندوکش و تلاش برای آشتی سیاسی با طالبان کاملا غیر ممکن است. ولی معلوم نیست که پاکستان اصلا حاضر باشد خود را در خدمت اهدافی  قرار دهد که غرب می خواهد به آن برسد، این ابهام  نکته ایست که از سالها پیش نا روشن است. چه بسا که پاکستان دو دوزه بازی می کند.

 

راه شمال صاف تر می شود

روزنامه نیویارک تایمز می نویسد، ایالات متحد امریکا عوض این که بالای مسیر تدارکاتی از طریق پاکستان بیشتر اتکا کند، بهتر است همکاری خود را با روسیه توسعه بدهد.

زیرا که روسیه در انتقال و ترانزیت مواد تدارکاتی به نیروهای ناتو در افغانستان نقش مهم بازی می کند و این موضوع به جنرالان پاکستانی که کنترول این کشور را در قبضه دارند یک نوع هوشدار است.

 

به نوشته روزنامه نیویارک تایمز، توسعه مسیر ترانزیتی به افغانستان برای امنیت ملی ایالات متحده امریکا نیز اهمیت زیاد دارد و این کار نه تنها امنیت نیروهای ناتو را در افغانستان قوی تر می سازد بلکه ایالات متحده از زیر بار منت پاکستان هم رهایی می یابد. از جانبی با توسعه مسیر تدارکاتی و همکاری با روسیه، پاکستان مجبور خواهد شد به سیاست پناه دادن و حمایت از شبکه های تروریستی که بالای نیروهای امریکایی حمله می کنند باز نگری کند.

 

جنرال حمیدگل روسیه را به مجازات نمودن امریکا در افغانستان فراخوانده است

اخیرآ در مطبوعات روسیه اظهارات جنرال حمیدگل رئیس اسبق اداره استخبارات نظامی پاکستان منتشر گردیده که از روسیه خواسته است تا دهلیز انتقال محموله ها (دهلیز شمالی) را برای نیروهای ناتو در افغانستان بسته نماید.

به عقیده موصوف، روسیه با مسدودساختن دهلیز ترانزیتی افغانستان را به «تلک مرگبار برای امریکا» مبدل می سازد.

قابل یاداوری است که بعد از حمله نیروهای هوایی امریکایی بر پوسته نظامیان پاکستانی اسلام اباد دهلیز ترانزیتی را بروی محموله های ناتو به افغانستان مسدود ساخته است.

با امضاء پیمان ترانزیتی بین روسیه و امریکا در سال 2009 انحصار پاکستان براکمالات نیروهای ناتو در افغانستان پایان یافت. حالا این دهلیز که از طریق روسیه و کشورهای اسیای میانه میگذرد، به راه عمده اکمالات برای نیروهای ناتو مبدل گردیده است.

بر بنیاد گزارش رسانه های روسیه، رئیس پیشین دستگاه استخاباراتی پاکستان روسیه را به انتقام گیری از امریکا تشویق نموده است.

تحلیگران نظامی میگویند که ذخایر ناتو در افغانستان برای سه ماه کفایت میکنند و در صورت مسدودشدن دهلیزهای ترانزیتی ناتو مجبور خواهد بود سربازان خود را از افغانستان از طریق هوا خارج نماید. به عقیده یک عده کارشناسان، در این صورت فقط 1520% از جمله 90 هزار سرباز امریکایی قابلیت حیاتی شان را حفظ خواهند کرد.

 

قبلاً دمیتری راگوزین نماینده دایمی روسیه در ناتو در باره تجدیدنظر ممکن بر موافقت نامه با پیمان ناتو راجع به همکاری در باره مساله افغانستان هوشدار داده بود.

اما یک عده کارشناسان روسی معتقد اند که موضعگیری روسیه در این مورد به موضعگیری امریکا، نسبت به موضعگیری پاکستان نزدیکتر است. اداره استخبارات پاکستان به حمایت از شورشیان مسلح که در خاک افغانستان می جنگنند، در حال متهم میگردد، وقتیکه همکاری مسکو و واشنگتن بر مبارزه بر ضد شورشیان متکی می باشد.

 

نظریات ایران در بارۀ کنفرانس بن دوم چیست ؟

سفیر ایران در برلین درین مورد چنین اظهار نظر می‌کند :

 

 

کنفرانس بن دوم اگر بخواهد آینده افغانستان پس از خروج نیروهای خارجی را رقم بزند، باید بر مبنای تصمیم‌گیری‌های صادقانه باشد.

اگر صحبت از خروج نیروهای خارجی است، این نیروها واقعا باید خارج شوند و این گونه نمی‌شود که به بهانه‌های مختلف بخواهند در افغانستان حضور نظامی و پایگاه داشته باشند.

اگر به تاریخچه آمریکائی‌ها نظری انداخته شود، می‌بینیم زمانی که آنان در کشوری حضور دارند، برای سربازان ساده خود حق کاپیتولاسیون در نظر می‌گیرند.

خودشان تصمیم می‌گیرند که کجا عملیات انجام دهند و یا این که چه کسی را دستگیر کنند.

این قابل قبول نیست که نیروهای خارجی بگویند از افغانستان خارج می‌شویم سپس تحت عنوان یک قرارداد با ظاهری دیگر اما با همان محتوا و هدف، حضور خود را حفظ کنند.

در این صورت کنفرانس بن تنها به حرکتی نمایشی تبدیل می‌شود و نمی تواند آینده افغانستان را رقم بزند.

به هر صورت در کنفرانس بن باید بحث شود که حضور نیروهای ناتو تاکنون چه دستاوردهائی داشته است؟ این بحث باید غیر شعاری و بر مبنای واقعیات باشد.

این که می‌بینیم در دوره طالبان تولید مواد مخدر 300 تن بوده در حالی که اکنون به 8 هزار تن افزایش یافته و طبق آمارهای سازمان ملل تنها در طول سال گذشته 7 درصد به سطح زیر کشت خشخاش در افغانستان افزوده شده و اینکه اکنون مشخص شده که چگونه افسران ، درجه داران و سربازان ناتو و آمریکائی برای رفع عقده‌های روانی خود مردم را هدف قرار می‌دادند و می کشتند ، از جمله مواردی هستند که باید مشخص شوند.

در واقع، شعار کنفرانس که عبارت است از وضعیت انتقالی و همچنین وضعیت پس از خروج نیروها، باید پایه بحث‌ها قرار گیرد. نه اینکه بخواهند برای تداوم حضور خود مشروعیتی پیدا کنند.

همینطور موضوع آشتی ملی هم مهم است. به هرحال در افغانستان تعارضاتی بین گروه‌های افغانی وجود دارد.

 

اما نتایج حاصله در اجلاس بن دوم و موضعگیری ایران از چه قرار است ؟

 

روز نامۀ صبح ایران می‌نویسد :

 

.

مخالفت ايران موجب شکست طرح آمريکايي جاده ابريشم شد

پس از سخنراني دکتر علي اکبر صالحي، وزير خارجه درکنفرانس بين المللي افغانستان در آلمان موسوم به «بن ۲» و ديدارهاي وي با دبيرکل سازمان ملل و برخي وزراي خارجه اروپايي و غيراروپايي، محسن پاک آيين، رئيس ستاد افغانستان وزارت خارجه در تشريح نتايج و دستاوردهاي اين کنفرانس بين المللي اعلام کرد که طرح آمريکايي موسوم به جاده ابريشم با مخالفت جمهوري اسلامي ايران به نتيجه نرسيد. به گفته اين مقام وزارت خارجه، آمريکا تلاش مي کرد راه هاي ديگري را براي تجارت غير از راه هاي ايران معرفي و به اين ترتيب محوريت ايران را کم رنگ کند.

مخالفت مجدد ايران با امضاي پيمان استراتژيک آمريکا و افغانستان

وي مجددا مخالفت جمهوري اسلامي ايران با امضاي پيمان استراتژيک آمريکا و افغانستان را که منجر به افزايش نظامي گري و حفظ پايگاه هاي نظامي در افغانستان مي شود و يک تهديد جدي منطقه اي به شمار مي آيد اعلام کرد. صالحي ادامه داد: جمهوري اسلامي ايران ضمن حمايت از مشارکت جهاني براي توسعه اقتصادي افغانستان و اعلام آمادگي براي ادامه اين مشارکت، تاکيد مي کند ابتکارات اقتصادي بايد با محوريت کشورهاي منطقه و بدون انگيزه هاي سياسي و سلطه طلبانه باشد. وي همچنين تصريح کرد: جمهوري اسلامي ايران نقض آشکار حقوق بشر در افغانستان توسط سربازان خارجي از جمله حمله به غير نظاميان و اماکن مسکوني را محکوم مي کند و از جامعه بين الملل و به ويژه کنفرانس بن مي خواهد نسبت به اين موارد حساس باشند و با تدابير لازم از نقض حقوق انسان ها در افغانستان جلوگيري کنند.

 

آقای داد فر سپنتا مشاور امنیت ملی رئیس جمهور کرزی در مورد نتایج کنفرانس بن دوم گفت :

 

"از این کنفرانس به سه آدرس، سه پیام فرستاده می شود: یکی به مردم افغانستان، [به این مضمون] که جامعه جهانی همچنان با افغانستان باقی خواهد ماند برای انجام وظایف مشترک. دوم، برای افکار عامه جهان که در همکاری با افغانستان هنوز باید با تروریسم بین المللی مبارزه کرد. سوم، به تروریستان که در منطقه ما هستند، این پیام را بدهیم که افغانستان تنها نیست و مشترکا با آنها مبارزه صورت خواهد گرفت".

به گفته مشاور امنیت ملی ریاست جمهوری افغانستان، این کنفرانس برای ترسیم یک چارچوب عمومی است نه مشخصات برنامه ده ساله آینده. به گفته  وی، مشخصات همکاری های بین المللی با افغانستان پس از سال 2014 بعدا در کنفرانس های دیگر تعیین خواهد شد.

 

حاصل و نتیجه کنفرانس بن دوم چه خواهد بود؟

به راستی توقع مردم و دولت از کنفرانس بن دوم چیست؟ آیا این نشست می تواند زمینه ساز صلح در افغانستان شود؟ آیا از تکرار اشتباهات ده سال گذشته جلوگیری به عمل خواهد آمد؟ آیا به برکت این اجلاس طالبان به دولت خواهند پیوست؟ .

 

پاسخ به این پرسش ها مستلزم گذر زمان است ولی اگر بخواهیم با استفاده از تجارب گذشته به این پُرسش ها پاسخ  گوییم، باید گفت که اینان همان های بودند که ده سال پیش وعده بهبود وضعیت زندگی در افغانستان را در همه عرصه ها داده بودند که عملی نشد، پس اکنون هم به شعارها و وعده های آنان نباید دلخوش بود.

 

از منابع زیر فراوان بهره برده‌ام :

 

- شپیگل آنلاین

- روز نامۀ صبح ایران

- تحلیل‌ها و خبر ها « رازق مامون »

- تار نمای آیندۀ ما

- افغانستان بزرگترین بازنده بازی جیواکونومیک در منطقه « عزیز آریانفر »

 


December 7th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی